گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

1225 - هر سال میگیم ...

پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۴۵ ب.ظ

یادمه بچه بودیم تو روزای عید همش دوست داشتیم بریم خونه این و اون 

چرا دروغ بگم دوست داشتیم عیدی بگیریم!

اون موقع ها 50 تومن و 100 تومن خیلیییییی پول بود برامون!

یادمه یکی از دوستای بابا که سید هم بود همیشه اسکناسهای نو و تا نکرده میداد اونم زیاد یعنی 500 تومنی و 1000 تومنی!

یادمه بابا و مامان خونه یسری از فامیلها ما رو نمیبردن و میگفتن خودمون میریم زود بر میگردیم شما خونه باشید یوقت مهمون میاد!!

بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم بابا مامان نمیخواستن ما رو اونجا ببرن که یوقت صاخب خونه که وضع مالی خوبی نداشت محبور نشه به ماها عیدی بده ... 

هر سال که گذشت تعداد این ادمها که ما نمیرفتیم خونشون بیشتر و بیشتر شد... 

و امسال ... 

به همسر گفتم خونه چند تا بزرگترا رو بریم فقط .. اضافه کنم درسته بچه نیستیم ولی همچنان به ما عیدی میدن!!!!!!!

اینجوری شد که فقط دو سه تا خونه از بزرگای فامیل رو رفتیم و پرونده عیددیدنی رو بستیم :)

عید امسال بی رونق و کمرنگه...سفره های هفت سین مثل سابق نیست... 

خونه هایی که رفتیم رنگ و بوی عید نداشت.. 

غم و نگرانی تو چهره بزرگترا هست خصوصا اونایی که جوون دارند.. 

خدا اخر و عاقبت همه رو به خیر کنه 😊🙏

  • فریba

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند